سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد

کنار هم نشسته بودند.سلام نماز را که داد گفت : قبول باشه .
 احمد دلش می خواست که بیشتر با هم حرف بزنند .
ناهار را که خوردند حسن ظرف ها را شست.
بعد از چایی کلی حرف زدند . خندیدند .
گفت : حسن بیا به مسئول اعزام بگیم می خوایم با هم باشیم
می آی 
گفت : باشه این طوری بیشتر با هم ایم.
- : آقا جون مگه چی میشه ، ما می خویم با هم باشیم .
- : با کی ؟ 
- : اون پسره که اونجا نشسته لاغره ریش نداره
مسئول اعزام نگاه کرد و گفت نمی شه 
- : چرا؟
- : پسرجون اونی که تو میگی فرمانده س . حسن باقریه . من که نمی تونم اونو جایی بفرستم . اونه که مارو این ور و اون ور می فرسته . معاون ستاد عملیات جنوب .


شهید حسن باقری
نوشته شده در شنبه 88/6/21ساعت 3:20 عصر توسط س ع ت نظرات ( ) |


 Design By : Pichak