پارسي يار
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
RSS
س ع ت
راه را با اين (ستاره ...
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
س ع ت
راه را با اين (ستاره ...استان قم / قم
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
برگزيدگان مجله در فروردين 1404
1 - در انتظار آفتاب
1 - جوادتبريزي
سي رتبه برگزيده بر اساس تعداد کل پيام در مجله
1 - آواي روستا
2 - « لنگرودي »
3 - *ابرار*
4 - ذره بين زنده
5 - * گل نرگس *
6 - تبسم بهار ♥
7 - قافيه باران
8 - خادمة الشهدا
9 - علي در کلبه درويشي
10 - محمد_عابديني
11 - ياسيدالکريم
12 - هما بانو
12 - * کميل *
13 - .:راشد خدايي:.
14 - *بنت فاطمه*اظهر
15 - گلهو قطعه اي ازبهشت
16 - انديشه نگار
17 - *زهرا.م
18 - مجنون الحسين ع
19 - *ميثم*
20 - ||عليرضا خان||
21 - شبستان نور
22 - * هاتف *
23 - در انتظار آفتاب
24 - «امير معظم»
25 - *قاصدك*
26 - ♥ ح. بالايي
27 - ساعت يك و نيم
27 - محمد جواد س
28 - شهريار کوچه ها
28 - مهسا خانوم
29 - ميراب عطش
30 - قلمدون
30 - *سحربانو*
+
در اين دل شكسته به غير از شراره نيست
همراه من به جز جگر پاره پاره نيست
مي ريزد از دو چشم ترم اشك بي كسي
ديگر به آسمان دلم يك ستاره نيست
+
همه داشتند سوار قايق مي شدند . مي خواستيم برويم عمليات .
يکي از بچه ها ، چند ماهي دست کوموله ها اسير بود...
^ 88/7/9
+
يک جوان 16 ساله با يک کلمن آب ، کيلومتر ها داخل رمل ها آمده بود و هر چه به خاکريز بچه ها نزديک تر مي شد ...
^ 88/7/2
+
کار هر شبش بود . با اينکه از صبح تا شب کا رو درس و فعاليت ميکرد نيمه هاي شب هم بلند مي شد نماز شب مي خوند . يه شب بهش گفتم :... با تاجر به روزم ***
^ 88/6/25
+
رفته بودم سفري سمت ديار شهدا* که طوافي بکنم گرد مزار شهدا* به اميدي که دل خسته هوايي بخورد* متبرک شود از گرد و غبار شهدا* هرچه زد خنجر احساس به سر چشمه ي چشم* شرمگينم که نشد اشک نثار شهدا* خشکي چشم عطش خورده از آنجاست که من * آبياري نشدم فصل بهار شهدا* چون نشد شمع که سوز دل سنگم شب عشق* کاش مي شد که شود سنگ مزار شهدا* آخرين خط وصاياي دل من اين است* که به خاکم بسپاريد کنار شهدا*
^ 88/6/23
+
نصف شب از شناسايي برگشته بود . وقتي ديد بچه ها توي چادر خوابن بيرون چادر خوابيد . بسيجي اومده بود نگهبان بعدي رو صدا بزنه و...
با نگهباني به روزم
^ 88/6/23
+
کنار هم نشسته بودند.سلام نماز را که داد گفت : قبول باشه .
احمد دلش مي خواست که بيشتر با هم حرف بزنند .
ناهار را که خوردند حسن ظرف ها را شست.
بعد از چايي کلي حرف زدند . خنديدند .
گفت : حسن بيا به مسئول اعزام بگيم مي خوايم با هم باشيم ......
سلام.التماس دعا - نسيم-21
+
الدعا سلاح المومن..
الدعا عمود الدين..
الدعا نور السماوات و الارضين..
الدعا مفتاح الرحمه..
الدعا مفاتيح النجاح..
الدعا مخ العباده و لا يهلک من الدعا احد..
الدعا احب الاعمال الي الله في الارض..
ترک الدعا معصيه..
الميزان/3/245
^ 88/6/21
+
دستنوشته اي از يک جانباز نويسنده؛
فرمانده گردان پلاکم را شکست
وقتي دست نوشته هاي چمران را مي خواندم آنجا که مي گويد : « خدايا آنقدر سجده ام را طولاني مي کنم تا مهره هاي کمرم بشکند. آنقدر مي ايستم تا پاهايم فرسوده شود،آن روز عاشقش شده ام» اکنون پاهايم شکسته و تنم ......
+
روايتنامه نسل علي
اين روايتنامه از نسل علي ست
داستان سينه هاي صيقلي ست
اين زيارت نامه امروز ماست
داستان سينه پر سوز ماست
اين گل خونين باغ نينواست
يادگار سرخ داغ نينواست
ني ازانش را کنار لاله گفت
لاله تسبيحات را نوشيد و خفت
....
▌► | ► | ◄