غبار خانه بروبید عید می آید
زکوچه هاست که بوی شهید می آید
صدای دلکشی از دور محملم را برد
دوباره رایحه جبهه ها دلم را برد
...دوباره صاعقه از زیر خاک آوردند
هزار باغ گل سینه چاک آوردند
طلوع جام ببین و می الست بگیر
بیا و پیکر خورشید را به دست بگیر
کجا شهید بمیرد که ما کفن بکنیم
من و توئیم که تشییع خویشتن بکنیم
هنوز خاطره جبهه ها خیالی نیست
دوکوهه زان همه شب زنده دار خالی نیست
جبین آب از آن التهاب پر چین است
هنوز ساحل والفجر هشت غمگین است
هنوز خاک شلمچه جنون به دل دارد
ز هجر آن همه خورشید خون به دل دارد
سخن بگو طلائیه باز دلتنگم
برای سجده سرخ نماز دلتنگم
خروش سینه زنان را هویزه می شنوی
صدای قاری قرآن ز نیزه می شنوی
تبسمی به من ای فکه هر دو تنهائیم
چگونه بعد شهیدان هنوز برپائیم
پر از دعای کمیلی پر از جنون کارون
کجاست منزل لیلی جزیره مجنون
تو ای شهید که نامت خلاصه پاکی است
چقدر پیرهن خاکی تو افلاکی است
کجاست چفیه سرخت که بیقرارم کرد
به رقص آمده بر سیم خاردارم کرد
به جان مادر محزون نشسته ات سوگند
به استخوان و پلاک شکسته ات سوگند
دلم ز هجر تو ای دوست شعله ور شده بود
ز استخوان تو قلبم شکسته تر شده بود
اگرچه پیکرت از زیر خاک می آید
به پیشواز تو صد سینه چاک می آید
اگرچه غربت تو قوت در بیابان شد
تن تو در دل تابوت بوسه باران شد
مدینه تیر به تابوت مجتبی زده اند
شرر به زخم نمک خورده خدا زده اند...
Design By : Pichak |