سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد

چند افسر آمدند اردوگاه.
قبل از ورودشان یک دستگاه ویدئو آورده بودند وگویا یکی از افسران می خواست راه را برای آشنایی اسرا با ویدئو هموار کند
همین که شروع کرد به صحبت و نام امام را بین سخنانش برد بچه ها با شنیدن کلمه خمینی سه صلوات فرستادند
او که عصبانی شده بود گفت:
چرا وقتی اسم خمینی را...
هنوز کلامش را تمام نکرده بود که صدای صلوات بچه ها پر گرفت.
با عصبانیت بیشتری فریاد زد: موقعی که اسم خمینی ...
و باز صدای صلوات بچه ها خورد به سقف آسمان.
ای کاش بودید و می دید که خون خودش را می خورد، ولی کاری از دستش بر نمی آمد

از کتاب (آزادگان بگویید)

نوشته شده در چهارشنبه 89/6/3ساعت 4:1 عصر توسط س ع ت نظرات ( ) |


 Design By : Pichak