سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد

ما بی وفایی کوفیان را جبران کردیم!

 

آری ما از این موهبت الهی برخوردار بودیم که انسان دیدیم . ما یافتیم آنچه را که دیگران نیافتند

ما همه ی افق های معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم ما ایثار را دیدیم که چگونه توسل    می یابد   عشق را هم  امید را هم  زهد را هم  شجاعت را هم   شوق را هم  و همه ی آنچه را که   دیگران جز در مقام لفظ نشنیدند .

ما به چشم دیدیم ما دیدیم که چگونه کرامات انسانی در عرصه ی مبارزه به فعلیت می رسد.

ما معنای جهاد اصغر و اکبر را درک کردیم . آنچه عرفای دلسوخته حتی بر سر ((دار)) نیافتند

ما در شب عملیات آزمودیم

ما فرشتگان را دیدیم که چه سان عروج و نزول دارند .

 ما عرش را دیدیم . ما زمزه ی جویبار های بهشت را شنیدیم .  از مائده ی بهشتی تناول کردیم و بر سر سفره ی حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) نشستیم . ما در رکاب امام حسین ( علیه سلام ) جنگیدیم ما بی وفایی کوفیان را جبران کردیم

 

شهید مرتضی آوینی


نوشته شده در دوشنبه 86/12/27ساعت 10:53 عصر توسط س ع ت نظرات ( ) |

ا

امشب دوباره 

 

امشب فضای دل هوای یار دارد

دل قصد دیدار رخ دلدار دارد

 

امشب  زبان ها از سخن خاموش باشد

اما زبان دل سر گفتار دارد

 

امشب دل غمدیده از ناگفتنی ها

بس گغتگو با خالق غفار دارد

 

امشب بیاد رنج های شیعه دل ها

آهنگ مظلومیت ابرار دارد

 

امشب بیا با آه دل سوداگری کن

از گفتگو بگذر عمل مقدار دارد

 

امشب سخن از لاله زار عشق باشد

امشب شمیم یک جهان گلزار دارد

 

امشب به یاد ظلمت شبهای جبه

دل تا سحرگه دیده ی بیدار دارد

 

 

امشب بیا تا جبهه تا مرز شهادت

آن جا که بوی جانفزای یار دارد

 

امشب دل غمدیده از مجنون و فکه

یاد از حریم کربلای چهار دارد

 

امشب دل غمدیده با یاد شلمچه

یاد از شهیدان ره ایثار دارد

 

امشب بیاد کرخه و حور الهویزه

دل قصد رفتن جانب سومار دارد

 

امشب بیا دریاچه ماهی و کارون

آن جا که نخل عشق برگ بار دارد

 

امشب فرات و علقمه اروند و زمزم

با خاک پاک تشنگان دیدار دارد

 

 

والسلام


نوشته شده در جمعه 86/12/24ساعت 3:42 عصر توسط س ع ت نظرات ( ) |

عرفان  چمران

 

گوشه ای از نیایش های عارفانه شهید چمران

 

خدایا تورا شکر میکنم از قفس آزادام کردی و از میان طوفان های ظلمت و جهل و کفر بیرون کشیدی.

خدایا تورا شکر می کنم که قلب مرا با سوزش شمع هماهنگ کردی دیدگانم را به قدرت اشک حیات دادی و هم به وسعت آسمان بی پایانت به نهایت اتصال دادی از من اگر محصول عمرم را بطلبی اشک تقدیمت می کنم

خدایا وجودم اشک شده است همه وجودم از اشک می جوشد می لرزد می سوزد و خاکستر میشود اشک شده ام و دیگر هیچ.

به من اجازه بده که در جوارت قربانی شوم و بر خاک ریخته شوم و از وجود اشکم غنچه های شکفد که نسیم عشق و ایمن و فداکاری از آن سرچشمه بگیرد .

خدایا همیشه آرزو داشتم که لوح وجودم را در برابرت با باز کنم و با سیلاب اشک همه ناپاکی هایی که خود میدانی بشویم و همچو طفلی نوزاد پاک و درخشان و معصوم گردم و از همه آلایشها آزاد گردم و زیر دندانهای اژدهای مرگ  به فرشته ی رحمت متوجه شوم و آن گاه عصاره ی وجودم را در پاکترین شکلش به تو تقدیم کنم


نوشته شده در جمعه 86/12/24ساعت 3:1 عصر توسط س ع ت نظرات ( ) |

   1   2   3   4   5   >>   >

 Design By : Pichak