سرزمین فکه شهید محمدعلی محمودوند جز معدود بازماندگان کانال حنظله این گونه روایت می کند: {در عملیات والفجر مقدماتی جزو 17 تخریبچی بودم که ما را به کانال حنظله مامور کردند، می دانی، اکثر بچه های گردان توی همین حمله شهید شدند از ما هفده نفر تخریبچی هم فقط 3 نفر زنده به عقب برگشتند بقیه با شهدا رفتند بچه های این گردان با آن که اکثرا پانزده شانزده سال بیشتر نداشتند توی کانال ماندند و دمار از روزگار لشکر های مجهز و تازه نفس زرهی ماکانیزه عراقی در آوردند البته موقعی که محاصره شدیم اوضاع سخت اشکی شد مهمات کم داشتیم بچه ها توی خاک و خل دنبال چهار تا فشنگ کلاش می گشتند به علت عمق زیاذ پیشروی ما از آتش پشتیبانی توپخانه و این جور چیز ها خبری نبود . یک هفته مقاومت کرده بودیم مختصر آب و کمپوت های باقی مانده جیره بندی شده بود تشنگی و گرسنگی بیداد می کرد محاصره هم شده بودیم ، نور علی نور . . . اما هروقت صدای بلندگوی دشمن بلند می شد بچه ها همه با آخرین رمقی که در وجودشان باقی مانده بود هم صدا می شدند و تکبیر می گفتند . میدنی ، من یکی تا زنده ام صداهای درهم پیچیده ی دعوت به تسلیم بلند گوهای دشمن و تکبیر هایی که از لب های قاچ قاچ شده و تفدیده بچه ها خارج می شد را فراموش نمی کنم } جملات جانسوزی که از دفترچه ی یادداشت یکی از شهدای کانال حنظله استخراج شده است عظمت واقعه را نشان می دهد : { امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم . آب را جیره بندی کرده ایم ، نان را جیره بندی کرده ایم ، عطش همه را هلاک کرده است ، همه را جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند . دیگر شهدا تشنه نیستند . فدای لب تشنه ات پسر فاطمه (س)!} - بعضی ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا میزنید از عاشورا ، آن ها نمیدانند که کربلا برای ما بیش از آن که یک شهر باشد یک افق است . یک منظر معنوی که آن را به تعداد شهیدانمان فتح کرده ایم . نه یک بار نه دوبار به تعداد شهیدانمان ! - انسان اگر انسان باشد و به وجدان خویش رجوع کند صدای سیدالشهدا (ع) را از اعماق وجود خواهد شنید که میثاق فطرتش را به او گوشزد می کند. خداوند سر و جان را نیز همچو امانتی به انشان بخشیده است تا هر دو را فدای حسین (ع) کند .
Design By : Pichak |