راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد

مبنای شهادت بر اساس آگاهیست . شهید در سیستم عاشورا ابتدا آگاه میشود بعد شهید میشود . نمونه اش را از صدر اسلام تا حالا خیلی داشتیم . چیزی که انصار امام حسین ع اثبات کردند . 

اباعبدالله نسبت به شهادت خود و یارانشون مطمئن بودند اما 3 گروه ایشون رو از قیام نهی کردند :

1- ترسوها ، فقط از باب اینکه عریضه خالی نشود امام را نهی میکردند

2- دلسوز بودند ولی توانایی همراهی امام را نداشتند ، مانند ام سلمه همسر پیامبر 

3- گروهی که خروج امام حسین ع را به مصلحت اسلام و امت نمیدانستند مانند فرزند عمر

اولین نکته : امام حسین ع می فرمایند از پدرم رسول خدا شنیدم که خبر شهادت من و اصحاب من را نقل کرد و پدرم علی ع هم با نقل آن نزدیک بودن قبر من به قبر خود را ذکر کرد . 

در روایتی هم داریم که علی ع با پیامبر ص در سفری از زمین کربلا می گذشتند و ماحصل اینکه علی از پیامبر همه وقایع کربلا را شنید . 

خداوند از روز خلقت روی شهادت امام حسین ع مانور میداد . به آدم ، نوح ، عیسی ، موسی و ابراهیم هم گفت . پس اگر بخواهیم بگیم اباعبدالله خبر نداشتند و خودش را در مهلکه انداخته اشتباه است . 

ما 2 برداشت از کار معصوم داریم : 

1- چیزهایی که به ما فرمان میدهند و با عمل خود بر آن صحه میگذارند . در اینجا ما موظف به تقلید هستیم . ( محکمات ) 

2- چیزهایی است مربوط به علم خدایی ( حضوری ) امام و طببق این علم باید امام کاری را بالاجبار انجام دهد ( متشابهات برای ما ) 

مثال : اگر شما به یقین برسی که در فلان ساعت کسی در خیابان قصد کشتن شما را دارد به حکم عقل و شرع باید از آن صحنه دوری کنید . ولی چرا امام حسین این کار را نکرد ؟ به این میگویند متشابهات ائمه . که ما موظف به تقلید آنها نیستیم . این آگاهی امام حسین ع کاملا مشخص است . امام به ام سلمه می فرماید : مادر سوگند به خدا من میدانم سرانجام قیامم چه خواهد شد اما من چاره ای جز شهادت ندارم . ( امروز ما می فهمیم چرا چاره ای جز شهادت ندارد .. خیلی ها بوسیله حسین راه راست را پیدا کردند .) 

سوگند به خدا روزی را که کشته میشوم ، محل شهادت و قبرم را می دانم . 

 

(برخی وقتی کلمه شهادت می آید به فکر گوسفند قربانی می افتند .در حالیکه این فکر خرافی است . مکتب حسین میگوید تا آخرین نفس باید جهاد کنی . خیلی از ما شهادت را انتخاب میکنیم زیرا دنیای شیرینی نداریم . فلسفه شهادت عاشورا بر اساس آگاهی است . اینهمه دردهایی که در جامعه است را فراموش کرده ایم که میخواهیم شهید شویم ؟ شهادتی که در اثر فشار دنیای تلخ آروز شود که شهادت نیست . شهادت وقتی ارزش دارد که بتوانی غرق در لذات و شیرنی های دنیا باشی ولی این را بفهمی که به اندازه سر سوزنی در برابر شیرنی شهادت ارزش ندارد . 

اگر عادت کرده باشیم در دنیا پا روی لذات بگذاریم آماده شهادتیم .) 

 

دومین مبنای شهادت : عشق به معشوق 

انسان بوسیله عقلش به این نتیجه برسد که در مقابل معشوقش خود را قابل نداند . خیلی از ما ادعاهای زیادی داریم ولی پای عمل اونجور نیستیم . 

امام حسین ع : خدایا دوست دارم 70 هزار بار در مسیر اطاعت و محبتت کشته شوم و زنده شوم ( نگفت در مسیر بهشتت ! ) 

70 هزار بار چون تو گفتی ( اطاعت ) ... 70 هزار بار چون دوستت دارم ( محبت ) 

 

امام ع : دوست دارم بزرگ مردی باشم که حیاتم و رفتنم مایه حیات دین تو باشد . 

امام ع : هیچ شیعه ای از ما نیست غیر از اینکه راستگویی شهید است . سوال شد پس تکلیف آنهایی که در بستر میمیرند چیست ؟ فرمود آیا کتاب خدا را نخواندید ؟ آنان که به خدا و رسولش ایمان دارند از شهدا هستند لازم نیست با شمشیر و سنان شهید شوند . اگر اینگونه بود تعداد شهدا خیلی کم بود . ( راستگوی شهید یعنی ایمان دارند و راست میگویند ، نه سر خود کلاه میگذارند نه سر خدا ) 

 

راستگوی شهید ، صدیق شهید >>> من ثقلت موازینه ( باطن از ظاهرش سنگین تر است ) 

من خفت موازینه ( ظاهر از باطن جلوتر ) 

سعی کنیم ظاهرو باطنمان طوری باشد که همیشه ظاهر به دنبال باطن بدود تا شاید بهش برسد .

 

شهادت از راه بی حسابی : 

بعضی از ما عادت داریم در معنویات همانطور با خدا برخورد کنیم که با خلق میکنیم . 

محاسبه خوبه امام حساب کردن نه ! اینکه بشینی و تعداد رکعت های نماز ها و تسبیحات و سینه زدن ها و ... را بشماری در مرام یک بنده خلف خدا نیست . 

تمام نعمتهایی که خدا به من و تو داده بی حساب است . و از ما میخواهد که ی حساب هم اطاعت کنیم .

کسانی که بدون شمشیر شهید میشوند بدون حساب در خانه خدا کار میکنند . اما به گناهان که میرسند حساب میکنند . 

عقل حسابگر هیچ گاه ارتباط قلبی خوبی را با خدا برقرار نمیکن



نوشته شده در جمعه 87/8/24ساعت 9:9 عصر توسط س ع ت نظرات ( ) |

مثل شهید، مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته‌شدن و فانی شدن و پرتوافکندن است تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند.


شهدا شمع محفل بشریت‌اند و محفل بشریت را روشن کردند. اگر این محفل تاریک می‌ماند هیچ دستگاهی نمی‌توانست کار خود را آغازکند یا ادامه دهد.


هیچ وقت خون شهید هدر نمی‌رود، خون شهید هر قطره‌اش تبدیل به صدها قطره و هزارها قطره، بلکه به دریایی از خون می‌گردد و در پیکر اجتماع وارد می‌شود.


شهادت تزریق خون است به پیکراجتماع و این شهدا هستند که به پیکر اجتماع و در رگهای اجتماع خون جدید وارد می‌کنند.

علی(ع) به امید شهادت زنده بود. اگر این امید را از او می‌گرفتند خیری در زندگی نمی‌دید و زندگی برایش بی‌معنی و بی‌مفهوم بود.


گریه بر شهید، شرکت در حماسه‌ی او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست.


منطق شهید، منطقی است آمیخته با منطق عشق از یک طرف و منطق اصلاح و مصلح از طرف دیگر.


شهید به خون خود و در حقیقت به تمام وجود و هستی خود ارزش و ابدیت و جاودانگی می‌بخشد.


شهید، شهید، کلمه‌ی دیگری جای این کلمه را نمی‌گیرد و نمی‌تواند بگیرد.


نوشته شده در جمعه 87/8/24ساعت 12:43 عصر توسط س ع ت نظرات ( ) |

(( وصیتنامه سردار سرلشکر پاسدار شهید مهندس مهدی باکری ))

بسم الله الرحمن الرحیم

یا الله یا محمد یا علی یا فاطمه یا حسن یا حسین
 یا علی یا محمد یا جعفر ، یا موسی ، یا علی یا محمد

 یا علی یا حسن یا مهدی (عج)

 و تو ای ولی مان یا روح الله و شما ای پیروان صادق شهیدان
  خدایا چگونه وصیتنامه بنویسم در حالیکه سراپا گناه و معصیت و سراپا تقصیر و نافرمانیم ، گرچه از رحمت و بخشش تو نا امید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم می ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم . یا رب العفو . خدایا نمیرم در حالیکه از ما راضی نباشی ای وای که سیه روی خواهم بود . خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی هیهات نفهمیدم . خون باید میشدی و در رگهایم جریان می یافتی ، ... و سلولهایم یا رب یا رب می گفت . یا ابا عبدالله شفاعت ، آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش ولی چه کنم تهیدستم، خدایا قبولم کن ، سلام بر روح خدا نجات دهنده ما از عصر حاضر ، عصر ظلم و ستم ، عصر کفر و الحاد ، عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعیش، عزیزانم اگر شبانه روز شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم خطر وسوسه درونی و دنیا فریبی را شناخته و حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل تنها چاره‌ساز ماست، ای عاشقان ابا عبدالله بایستی شهادت را در آغوش گرفت ، و گونه ها بایستی از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند . بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل نمائیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکرگزاری بجا آورده باشیم .

  وصیت به مادر و خواهر و برادرانم و اهل فامیل ، بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست ، همیشه بیاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید ، پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید ، اهمیت زیادی به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است .

  همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید ، و رسالت آنها را در رسالت خود بدانیم و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت دهید که سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابوالفضل برای اسلام به بار آیند . از همه کسانی که از من رنجیده اند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امیدوارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد .

خدایا مرا پاکیزه بپذیر .
مهدی باکری
 



 




نوشته شده در پنج شنبه 87/8/23ساعت 10:43 صبح توسط س ع ت نظرات ( ) |

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

 Design By : Pichak